شهدا

  • خانه 

معادله عشق

21 آذر 1402 توسط مهشید مظهری

 

 

 

± تو رو بخوام تو یه جمله توصیف کنم . . .

کلمه‌ها گم میشن میون تموم صفتای قشنگی ك داری ‘ !

تو اولین من بودی و اولین‌ها همیشه جور دیگه‌ای به زندگی 

آدم جون می‌بخشن و به دل می‌شینن ؛ درست وقتی اومدی ك

همیشه بیشتر خسته بودم و وقتی دیدمت فهمیدم معیار و ُ

معادله توی عشق جواب نیست ؛ کافیه آدمِ خودت رو برای اولین 

بار ملاقات کنی تا ببینی چطور رویاهات شکل اونو به خودش میگیره ؛ 

من احساس امنیت به خودمو مثل باد برای نیزارها ، آسمون برای 

ابرها ، و دلربایی برای شعرها ، همیشه و همه جا با خودم دارم . . 

من به خودم قول رسیدن به تو رو دادم ! ‹ تو باید منی › 

 

 نظر دهید »

ایران عاقبت بخیر

21 آذر 1402 توسط مهشید مظهری

 

-امام رضا جانم خواستم بگم:
قطعا شما هم مادری هستین….

از مادرتون فاطمه زهرا بخواید که همه ما،همه مردم ایران عاقبت بخیر بشیم….
و کسی بدون زیارت شما ازین دنیا نره….(:

 نظر دهید »

روزای غریبی مولا

04 آذر 1402 توسط مهشید مظهری

فاطمیه‌داره‌میرسه

روزای‌غریبیِ‌مولا…
روزای‌یتیمی‌بچه‌های‌حضرت‌زهرا
روزای‌خم‌شدن‌کمرعلیِ‌خیبر‌شکن((:
این‌روزاحال‌بچه‌ها‌گرفته‌ست
انگارمیفهمن‌که‌دیگه‌کم‌کم‌مادرشون‌رفتنیه🙂
حال‌کل‌اهالی‌خونه‌بده…
بالاخره‌مادره‌دیگه
یه‌روز‌نباشه‌خونه‌به‌هم‌میریزه(:
مادرکم‌کم‌‌اهل‌خونه‌رو‌برای‌رفتنش‌آماده‌میکنه…
انگاری‌داره‌سعی‌میکنه‌به‌بچه‌هابفهمونه‌ک‌رفتنیه
بچه‌هابایدهوای‌باباشونوداشته‌باشن
آخه‌علی‌خیلی‌تنهاست
بعدرفتن‌فاطمه‌تنهاترم‌میشه(((:
داره‌میره‌پیش‌‌پدرش
یه‌دیدارتازه‌بعدکلی‌سال…
ازیه‌طرفم‌نمیخواداهل‌خونه‌رو‌تنهابزاره
ولی‌رفتنیه…
رفتنش‌یه‌داغیه‌ک‌تاآخرعمر‌باباعلی‌نمیتونه‌فراموش‌کنه🙂
بدون‌فاطمه‌چجوری‌وایسته‌جلونامردای‌کوفه؟؟
آخه‌فاطمه‌تالحظه‌آخرمراقبش‌بود…
ازش‌دفاع‌میکرد..‌‌.
نامردامحسنشوازش‌گرفتن‌ولی‌تالحظه‌آخرچادرش‌نیوفتاد
آره‌خلاصه
بعدفاطمه‌هیچی‌مثه‌قبل‌نشدبراعلی…

 نظر دهید »

برکت ایران

29 آبان 1402 توسط مهشید مظهری

 

 

 

وقتی یك‌جایی از شهر هستم..

از همون دورِ دور که چشمم میوفته 

به گنبد ‌و گلدسته هایِ حرم ؛

باخودم میگم هنوزم یکی هست که 

تویِ این شهر هوامو داره (:

هنوزم یکی هست که تویِ این شهر 

میشنوه صدامو ، میبینه‌غمامو..🫀 !

و چه خوشبختم من که در جغرافیای

فکری و فیزیکیِ خودم ، شمارو دارم..

حقا که ایرانی‌آ هرچی دارن از برکت

وُجود شما و خواهرتونه(:

#امآم_رضآیـے_ام  •

 نظر دهید »

عشق حلال

29 آبان 1402 توسط مهشید مظهری

 

از لحاظ روحی نیاز دارم :

بعضی از آدمای زندگیمو از تو گوشی بکشم بیرون سرمو بزارم رو شونشون و بگم حیف نیست تو اینقدر دوری ?!

حیف نیست من هر روز نبینمت و باهات حرفای دلمو نزنم

#عشق_حلال

 نظر دهید »

یک.روایت‌.عاشقانه

13 آبان 1402 توسط مهشید مظهری

 

- #داستانك>>

قهر بودیم ، در حال نماز خواندن بود ،

نشسته بودم و توجھی به همسرم نداشتم ..

کتاب شعرش را برداشت و با یک لحن دلنشین

شروع کرد به خواندن .

ولی من باز باهاش قهر بودم؛

کتاب را گذاشت کنار و به من 

نگاه کرد و گفت : غزل تمام ، 

نمازش تمام ، دنیا مات سکوت بین من

و واژه ها سکونت کرد .

باز هم بھش نگاه نکردم!

اینبار پرسید : عاشقمۍ؟

سکوت کردم؛

گفت: 

عاشقم گرنیستی لطفی‌بکن نفرت بورز 

بی‌تفاوت بودنت هرلحظه آبم میکند!

دوباره با لبخند پرسید : 

عاشقمۍ مگه نه؟ گفتم : نه!

گفت : تو نه میگویی و پیداست

میگوید دلت آری ،

ك این سان دشمنی یعنۍ ك

خیلی دوستم داری :)!

زدم زیر خنده و روبروش نشستم

دیگر نتوانستم به ایشان نگویم كوجودش چقدر آرامش بخشہ ..

بهش نگاه کردم و از تہ دل گفتم

:خداروشکر کہ هستۍ :)

 

روایت ِ : شھید عباس بابایی

 نظر دهید »

زنان شجاع

29 مهر 1402 توسط مهشید مظهری

‌
زنان ایرانـے با انقلاب اسلامـے
و جنگ حیاتـے دوباره یافتند.
زنان ایرانـے همان مادران،
همسران و خواهران کسانـے بودند که در صف مقدم جبهـہ
از عقیده و ناموس و سرزمین خویش دفا؏ می‏کردند.
زنان شجاع ایران اسلامـے
حماسهـہ آفرینان عرصـہ ‏هاے پشتیبانـے
و امداد جبهـہ هاے جنگ و جهاد بودند
که نقش خویش را در نهایت تعهد، ایثار و تلاش ایفا ڪردند                                                               

 نظر دهید »

آرامشی از جنس سکوت

29 مهر 1402 توسط مهشید مظهری


 روزها را می بینیاین درد ها را می بینی کودکانی که بی گناه کشته می شوند را می بینی به تو متوسل می شویم ، کودکانمان ، کودکان ِ فلسطین را 

مادرانمان ، مادران فلسطین را 

پدران ِ شرمنده را آرامشی ده آنها را ، آرامشی از جنس ِ سکوت از جنس بی بمب و نارنجک ، از جنس نبود کابوس های ِ جان فرسا از جنس نبود اشک هایی بی شمار … یا ضامن آهو سامان بده حال ِ نا بسامان فرزندان ِ آن سرزمین را …

 نظر دهید »

بغض امام زمان

29 مهر 1402 توسط مهشید مظهری

‌

بنظرتون‌چی‌باعث‌شدیه‌پسرِروستایی‌برسه‌‌به‌جایگاهی‌که‌نایب

‌امام‌زمان‌هرموقع‌اسمش‌رو‌میبره‌بغض‌میکنه،

یه‌مَکتب‌شده،برای‌همه‌عزیزه‌حتی‌مَردمِ‌بقیه‌کشورها..؟!من‌اگه‌تویه‌کلمه‌بخوام‌بگم:دغدغه‌!دغدغه‌ی‌ظهور،رهبرش،مَردمش‌و..

حاج‌قاسم‌مثل‌مانبودماتَنبلیم،تَن‌پَروَریم،‌مُحکم‌نیستیم

وگرنه‌همه‌‌مامیتونیم‌قاسم‌سلیمانی‌بشیم‌خودمون‌نخواستیم!

#سرداردلها

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

شهدا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس